جدول جو
جدول جو

معنی گیتی خوری - جستجوی لغت در جدول جو

گیتی خوری(خوَ / خُ)
عمل گیتی خور. در تنعم و ناز بودن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیتی خور
تصویر گیتی خور
آنکه از همۀ نعمت های جهان بهره ور شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی نورد
تصویر گیتی نورد
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، سائح، سیّاح، رهگیر، گیتی خرام، توریست، جهانگرد، جهان نورد
فرهنگ فارسی عمید
(حُ فُ)
از تمام نیکیهای گیتی بهره ورشونده. متنعم شونده. متلذذ به لذایذ گیتی:
همچنان لشکرکش و دشمن کش و دیناربخش
همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای.
منوچهری.
رجوع به جهان خور شود
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ)
گیاه خواری یا علفخواری. عمل گیاه خور، عمل شخصی که پیروی از اصل گیاهخواری می کند. گیاه خواری. نبات خواری
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ)
عمل گیتی نورد. جهان نوردی و رجوع به گیتی نورد شود:
جهان پیمایش از گیتی نوردی
گرو برده ز چرخ لاجوردی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حَ پَ)
جهانگرد. چه گیتی به معنی جهان و نوردیدن به معنی گردیدن است. (برهان قاطع) (بهار عجم) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). سیاح. رحاله. جهان پیما، کنایه از آفتاب. (انجمن آرا) (بهار عجم) (آنندراج) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) ، کنایه از اسب تیز و خوش رفتار. (مؤید الفضلا) (برهان قاطع) (آنندراج) (بهار عجم) (انجمن آرا). و هر مرکوب تندرو است. همچون وسیله های نقلی امروز، کنایه از اسکندر. (برهان قاطع) (مؤید الفضلا) (انجمن آرا) (بهار عجم) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
سکندر جهاندار گیتی نورد
چو دید آن چنان مردی آزاد مرد.
نظامی.
برآمد به زین شاه گیتی نورد
ز گیتی به گردون برآورد گرد.
نظامی.
جهان مرزبان شاه گیتی نورد
برافروخت کاین داستان گوش کرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
عمل گیتی دار، گیتی داشتن، جهانداری
لغت نامه دهخدا
(سُ دَ)
جهان خوردن. از همه لذایذ گیتی بکمال متمتع شدن. متلذذ و متنعم شدن:
شاهی که ز مادر ملک و مهترزاده ست
گیتی بگرفته ست و بخورده ست و بداده ست.
منوچهری.
رجوع به گیتی خور شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خدای گیتی. پروردگار جهان. آفرینندۀ جهان:
چو نیکی نمایدت گیتی خدای
تو با هر کسی نیز نیکی نمای.
اسدی.
جوانمرد گفت ای ز گیتی خدای
به پیغمبری خلق را رهنمای.
نظامی.
نظر کن در این جام گیتی نمای
ببین آنچه خواهی ز گیتی خدای.
نظامی.
، کنایه از پادشاه باشد
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ)
عمل گیتی پرور. تنظیم و تدبیر گیتی
لغت نامه دهخدا
جهانگرد سیاح، پادشاهی که جهانرا زیر پای آورد، آفتاب، مرکب تندرو. عمل گیتی نورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیتی داری
تصویر گیتی داری
دارندگی جهان پادشاهی عالم
فرهنگ لغت هوشیار
بهره بردن از نعمتهای جهان متنعم شدن: همچنین لشکر کش و دشمن کش و دینار بخش همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای، (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیتی پروری
تصویر گیتی پروری
پرورش گیتی تنظیم جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیتی نورد
تصویر گیتی نورد
((نَ وَ))
جهانگرد
فرهنگ فارسی معین